من خودم خواستم که داغونت بشم ...

 

من فرشته ای بودم

که چشمهای معصوم شیشه ایم را

خودم شکستم

و بالهای نرم و سپیدم را

خودم قیچی کردم

می خواستم با چشمها و پاهای آدمها

خوشبختی را، درد را

گناه را مزه کنم.

...رها

نظرات 3 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 21 خرداد 1386 ساعت 03:27 ب.ظ

آخه یه فرشته چرا باید چنین کاری رو بکنه؟
اصلا کارش درست نیست!

درست از نظر چه کسی و چه نگاهی ؟

صبح روز بعد سه‌شنبه 22 خرداد 1386 ساعت 03:12 ب.ظ

گفتم که دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفت تو که باشی که کنی یا نکنی؟
آن من بودم که بیقرارت کردم.


خیلی قشنگه .....

وحیده سه‌شنبه 22 خرداد 1386 ساعت 11:38 ب.ظ

ساده است ستایش گلی...چیدنش...و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد