همه اینا شدن یه تیکه کاغذ ...

 

یه نامه لای دفترچه خاطراتشه ... یه قسمتشو واست می خونم ... ببخشید که تکراریه:


 

< ارزش مطلق آدما رو فقط خدا می دونه ومربوط به حساب وکتاب اون دنیاست.

اما توی این دنیا ، بیشتراین خود آدمان که به هم ارزش می دن.

اگه یه آهنگساز بهترین قطعه موسیقی دنیا روهم بسازه ،در صورتی که کسی حاضر نباشه بهش گوش بده، ارزشش توی زندگی کمتر از هر ترانه کوچه بازاری  می شه که مردم بهش گوش می دن.

 

بذاربرات بگم که تو چقدر ارزش داری.

ممکنه عده ای باشن که ازت بدشون بیاد.

یه عده ای هستن که از کنارت، بارها و بارها رد می شن ، ولی متوجه حضورت نیستن.

برای یه عده ارزشت به اندازه اینه که از تو فقط تصویر یه یقه باز، یادشون باشه.

یه عده می خوان کنارت باشن ،

باهات حرف می زنن ،

به روت لبخند می زنن،

اگه به سمتشون بری با روی باز باهات برخورد می کنن

ولی تا کجا؟

تا اون جا که سعی داشته باشن ، تو رو بفهمن؟

به هر قیمتی و برای هر مدتی؟

تا اون جا که بتونن ازاینور دیوار خنده هات، سنگینی  دغدغه ها  و دردای اون ور این دیوار رو حس کنن

و از هم بپاشن؟

تا اون جا که حاضر باشن به خاطرت خودشون رو خراب کنن؟

تا اون جا که، تا این جایی که من هستم ، تاب بیارن و، واستن وجا نزنن ؟

یه خورده تعلل کن ، یه خورده اشتباه کن وببین که شاید  سر اولی و دومیش نه،  ولی با سومیش حتما می ذارن ومی رن.

 

وحالا به من نیگا کن.

حالا من چقدربرات  ارزش دارم؟

 

من می دونم برای خودم از کجا شروع شد وبرای چی شروع شد و چرا ادامه پیدا کرد و چرا داره ادامه پیدا می کنه.

در باره تو هم فکر می کنم، خودت می دونی.

این یعنی :

ما این شانس روآوردیم که همو پیدا کنیم و بتونیم به هم اعتماد کنیم و همو بشناسیم و

این بیشترین ارزش تو ومنه.>

 

تو که رفتی...اون مونده و خاطره هات . و تیکه کاغذایی که یه زمانی تمام احساسشو می دونستن و باهاش درد دل می کردن.

همیشه اونی که می ره خیلی راحت تر از اونی که می مونه فراموش میکنه.
تمام روشنایی ها بدرقه راهت .