حرف دل

شاید این را تا به حال هیچکس به تو نگفته باشد
اما می خواهم بدانی ...
بزرگترین شانسی که اطرافیانت آورده اند
به دنیا آمدن تو بوده است

ببخش که زودتر نگفتم

دیشب بارون می یومد . رفت زیر بارون ... وقتی برگشتو نگاش کردم
 چشاش < سرخی دلتنگی هاتو >  رسوا  می کرد .

نظرات 2 + ارسال نظر
وحیده پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1386 ساعت 10:32 ق.ظ

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم؟

تو چیستی،که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سرگشته روی گردابم!
.
.
.

وحیده پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1386 ساعت 10:34 ق.ظ

...
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را
و بهاران را باور کن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد